علت محبوبیت "پایتخت ۵"
در تمام پنج مجموعه از پایتخت ما شاهد استفاده از موسیقی بومی و محلی بودیم که در این آشفته بازار موسیقی و بی محتوا شدن شعر های به کار رفته در بعضی از موسیقی های پاپ و علاقه مندی غیر عادی مردم و جوانان به این نوع موزیک ها، بسیار دقیق و لازم و کاربردی است.
بدون اغراق یک از بهترین کارگردانان و بازیگران کشور در تهیه سریال های پایتخت، تلاش بی وقفه و قابل تقدیری را داشته اند. این سریال علاوه بر درون مایه طنز دارای نکاتی عمیق و قابل توجّه است که باید برای ارزشمندی این سریال چند نکته را بیان کرد تا دیگران هم قدر این تلاش های ارزشمند را بدانند و کمی هم هواسشان را به کارهای فاخر داخلی جلب کنند و در لابلای تماشای سریال سفارشی شبکه “جم” به این کارهای عمیق هم گوشه چشمی داشته باشیم.
احیای سنت های عمیق مازندرانی
بنده به عنوان یکی از اهالی مازندران بدون اغراق می توانم بگویم کاری که این سریال در شناساندن سنت عمیق این مرزو بوم داشته هیچ یک از ارگان ها در طول این چهار دهه بعد از انقلاب نکرده اند، البته همیشه مخالفانی وجود دارند و در اوایل پخش پایتخت یک یا دو عده ای در تجمعی جلوی استانداری مرکز استان به این سریال اعتراضی کردن و چون بسیار اشکالشان غیر وارد بود اصلا بازتابی پیدا نکرد و الان خودشان دارند پای این سریال ساعات خوشی را به سر می برند. برخی از این سنت ها را بیان کنیم:
الف: توجه به موسیقی بومی
در تمام پنج مجموعه از پایتخت ما شاهد استفاده از موسیقی بومی و محلی بودیم که در این آشفته بازار موسیقی و بی محتوا شدن شعر های به کار رفته در بعضی از موسیقی های پاپ و علاقه مندی غیر عادی مردم و جوانان به این نوع موزیک ها، بسیار دقیق و لازم و کاربردی است. با توجّه به ساخت بسیاری از سریال های سنتی و بومی کمتر دیده شده این دقت در انتخاب و حساسیت استفاده از موسیقی بومی و در هر سکانس ما موسیقی متناسب همراه با محتوای دقیق را مشاهده کردیم.
اینها تلنگری به کارگردانان دیگر است که نسبت به موسیقی بومی و سنتی دقت داشته باشند و اگر کار می سازند کاری خوب و تمام و کامل و همه جانبه را برای بیننده آماده کنند تا مخاطب هم ارتباط لازم را با کار تولیدی بگیرد.
ب: برجسته شدن ورزش های بومی
خوب می دانیم مازندران مهد کشتی ایران و دیار پهلوان پروری است که در تمام دوران ورزشی بزرگانی را به ورزش ایران معرفی کرده است و همچنان هم در این خدمت موفق بوده است. ما نهایت هنرمندی را در پایتخت 3 دیدیم و پی بردیم اگر بخواهیم فرهنگی را احیا کنیم با به مردم معرفی کنیم، این کار نشد ندارد، از تلاش های نویسنده تا سختی های اقای طنابنده در همراهی با نقش یک کشتی گیر را باید جدی گرفت.
ج: زندگی خانوادگی و فامیلی در یک خانه
یکی از سنت های مرسوم در مازندران، هم زیستی مسالمت آمیز چند خانواده در یک خانه و یا در چند خانه با حیاط مشترک است. در طول این پخش این سریال این دقت و ظرافت را به خوبی دیدیم و پی بردیم این سبک زندگی فراموش شده در ادبیات مدرن بسیار کاربردی و قابل استفاده برای خانواده ایرانی می باشدکه باید با دقت بیشتری به این نکته روی بیاوریم و باور کنیم تنها زندگی کردن و دور از خانواده و بی توجهی به صله رحم می تواند آسیبی جدی به خانواده ها داشته باشد.
د: حفظ ادبیات سنتی
برای احیای ادبیات بومی هر استان تنها راه کار، استفاده از این ادبیات در فیلم ها و سریال ها ست و شبکه های استانی هم با ارائه این کار ها باید به احیاء و تقویت این مهم کمک کنند. جالب است به کار گیری این ادبیات بومی به قدری دقیق و ماهرانه بوده است که ما شاهد استقبال مردمان غیر مازندرانی از این سریال بودیم و در طول این سال شاهد پخش مکرر این سریال از شبکه های دیگر استان ها بودیم و این دقت را باید استان های دیگر داشته باشند که سریال رو طوری بسازند که بتواند در استان های دیگر هم پخش شود و همه مردم بتوانند با آن فیلم و سریال ارتباط بگیرند. در سکانس هایی که ارسطو به خاطر خارج رفتن در بین حرف زدن از ادبیات غربی استفاده می کند، به شدت مورد انتقاد قرار می گیرد که تو غرب زده شده ای و به فرهنگ خودت پای بند نیستی.
احترام و ادب به مقدسات
الف: جایگاه پدر و مادر
یکی از مهمترین مقدسّات دینی ما که متاسفانه در بعضی از سریال ها و فیلم ها نتوانستند به بیان این جایگاه بپردازند، بحث جایگاه والدین است. خوب می دانیم که خداوند بعد از توحید و یگانه پرستی دستور به احسان به والدین داده است و حتما برایش مهم بوده ست که در این ترتیب بعد از بحث توحید در قرآن ذکر شده است.
ما در طول این پنج مجموعه از سریال پایتخت دیدیم که فیلم نامه با همه تغییرات و انعطافاتی که در روند بیان قصّه داشته است، به اهمیت جایگاه والدین و خصوصا نگهداری پدر موجود در این سریال داشته است، تا جاییکه در پایتخت دو وقتی نقی پدرش را به علت مسافرت به برادرش می سپارد و به خاطر نگرانی، دلش طاقت نمی یاورد و می خواهد پدر را با خود به مسافرت نبرد و بر می گردد تا پدر را از برادرش بگیرد.
در ادبیاتی دقیق وقتی پدر را همراه با پلاکارد ویلا اجاره ای کنار جاده می بیند به برادرش می گوید: «چرا آبروی من را سر خیابان گذاشته ای» بله این ادبیات به تمام فیلم ها و سریال های پوچی که به سیاه نمایی و بیان اشکلات اجتماعی پرداخته، می ارزد. این است به تصویر کشیدن ارزش نگهداری پدر و پشت پا زدن به خانه سالمندان، این همان چیزی است که ما دنبال بیان آن بودیم و هستیم و امروز شاهد آنیم که یک سریال موفق با درون مایه طنز، به خوبی این مهم را به مخاطب منتقل کرده است.
اصلا یاد مادر به حدی برای این خانواده شمالی مهم است که بارها برای حل مشکل با به کار بردن نام مادر و رفتن سر مزار او این مهم را به مخاطب یاد آوری می کند.
ب: اهمیت نماز و نماد های مذهبی
متاسفانه استفاده از نماز در فیلم ها و سریال ها به قدری کلیشه ای شده که اصلا مخاطب نمی تواند ان را به خوبی هضم کند و انتقال مفاهیم دین با توجه به کارهای ناقص موجود بسیار سخت شده است. در این سریال با یک ادبیات بامزه که بابا پنجعلی در طول این سریال ها داشته بسیار لطیف به جایگاه نماز اشاره کرده اند و در مواردی مختلف با استفاده از نماز و مسجد و … به جایگاه نماز در زندگی اشاره کرده است.
مثلا قصه پایتخت 2 را پیرامون انتقال گنبد و گلدسته به جنوب می نویسند و همه داستان درگیر رساندن این گنبد و گلدسته نذری است که باید به مقصد برسد. این غیر مستقیم گویی ها خیلی دقیق و لطیف است و اصلا در انتقال مفاهیم دینی اصلا رک و مستقیم گویی نتیجه نمی دهد.
سیاسی کاری نکنیم
یاد بگیریم هر جا کاری خوب دیدیم فارغ از گرایشات سیاسی، به بیان خوبی های موجود بپردازیم. متاسفانه در هر دو جناح موجود این خصلت بد وجود دارد که وقتی که باید از فیلمی فاخر و خوب مثل بوقت شام یا سریال پایتخت و … حمایت کنند اول نگاه می کنند به سازنده یا بازیگران، اگر جهت گیری های سیاسی آنها یکی بود بعد شاید به حمایتی از این کار بپردازند والّا هرگز یادی از آن نمی کنند و اگر هم نقد کنند، خیلی جانب انصاف را در آن نگه نمی دارند. همان طور که ما در فیلم قللاده های طلا شاهد بودیم:
بازیگر «قلاده های طلا» گفت: «کار اکشن در سینمای ما گم است ولی من می توانستم این کار را در نقشم در این فیلم به نمایش بگذارم، البته قبل از بازی در «قلاده های طلا» برای سال ها هیچ پیشنهاد بازی سینمایی نداشتم؛ البته تله فیلم و نقش های کوتاه در سریال ها داشتم، ولی در این مدت یک فیلمساز با من تماس نگرفت که نقشی را به من پیشنهاد دهد.» نورایی با بیان اینکه بعد از بازی در «قلاده های طلا» کار سینمایی انجام دادم، افزود: این مسئله که فلان بازیگر برای یک پروژه ای شرط بگذارد که اگر فلان بازیگر در فیلم بازی کند، من در پروژه حضور نخواهم داشت و به نظرم این مسئله در هنر و در حرفه سینما جایگاهی ندارد؛ چرا که وظیفه بازیگران بازی نقش است و این شرط گذاشتن ها اصلا وجهه خوبی نیست و اینگونه اتفاقات بعد از بازی ام در «قلاده های طلا» برایم خیلی اتفاق افتاد.
حیایی با بیان آنکه بعد از «قلاده های طلا» مرا در سینما بایکوت کردند، بیان داشت: «حتی از میان همکاران بعضا صمیمی و نزدیک بوده اند که گفتند اگر امین حیایی در پروژه ای باشد ما حاضر به حضور در آن نیستیم چون او محبوبیتش را از دست داده است! چون «قلاده های طلا» فیلمی ضدّسبز است و بسیاری دوست نداشتند من در چنین فیلمی بازی کنم. منم اصلا برایم جبهه بندی ها مهم نبوده و فقط بازی حرفه ای مهم بوده است.»
استکبار ستیزی
یکی از مهمترین نکات موجود در سری جدید این سریال اشاره ای ریز و ظریف به استبار ستیزی و بیان شعار مرگ بر امریکایی است که به صورت طنز در قصه به کار برده شده است. این همان شعاری است که بسیاری از سلبریتی ها در افاضات خود دلیل سیل و زلزله و بلایای طبیعی را همین شعار های مرگ بر امریکا دانسته اند.
بعضی هم شعار دادن چه ها در مراسم صبحگاهی را نوعی خشونت و ضد تربیت می دانند و خوب نمی دانند که انسان باید در زندگی خود تولّی و تبرّی را بفهم د و رعایت کند و ما در زندگی باید تابع یک خدا باشیم یا خدای نارو یا خدای نور، و بی طرفی و خنثی بودن هم جز خسارت چیزی به دنبال ندارد. در پایان هم جا دارد این چند خط را که برداشتی لطیف از یکی از قسمت های سری جدید این سریال است، را نقل کنیم.
1- مسئولین برگزاری جشن بچه رو با یک #ماشین_شارژی از بالای درخت می کشونن پایین.
2- همه در حال رقص و پایکوبی هستن و کسی نمیدونه پشت صحنه چه خبره و مسئولین برگزاری میخوان که خواننده بهتر بخونه و گرمتر کنه مجلس رو.
3- از طرفی ارسطو و رحمت مهمونای ساده رو با نقشه ای جالب سرگرم رفتن مجانی به ترکیه میکنن.
4- بچه وارد اتاق میشه و در از پشت قفل میشه، حالا یک بچه ی بی دفاع داریم و یک ترامپ.
5- ترامپ آب نبات نشون میده و بچه رو میبره سمت خودش.
6- بچه با آب نبات گول میخوره و نزدیک ترامپ میره، حالا قیچی بیرون میاد تا بچه ختنه شه. (البته چاره ای جز تسلیم نداشت).
7- پشت درهای بسته بچه داره ختنه میشه و جیغ می کشه اما صدای رقص و آواز انقدر بلنده که هیچ کس صدای ناله ی پسر بچه ی بیچاره رو نمیشونه.
8- ترامپ کار خودش رو کرد، با اینکه رو پلاکاردش نوشته بود بدون درد و خونریزی، اما هم درد داشت هم خونریزی و کسی نفهمید که چی بر سر بچه اومد. همه سرگرم مسایل حاشیه ای که ارسطو و مسئولین جشن طراحاش بودن…
و چقدر این قصه آشناست…
حجت الاسلام مرتضی باقری