کنیز خوشبخت
سلمان فاطمه (علیه السلام) را دید که با یک دست گهواره می جنباند و با دست دیگر، دستاس را می چرخاند.
- چرا از فضه که ندیم و کنیز شماست، کمک نمی گیرید؟
- من و فضه، کارهای خانه را تقسیم کرده ایم. امروز نوبت من است. فضه را فرستاده ام که استراحت کند.
فضه، ندیم و کمک کار زهرا (سلام الله علیها) بود؛ اما همچون یکی از اعضای خانواده، حرمت و احترام داشت. او نیز در خانه علی (علیه السلام) احساس بیگانگی نمی کرد.
****************
وقتی پدر و مادر خانواده، برای بهبود فرزندانشان روزه می گرفتند، فضه نیز روزه دار می شد؛ با خنده آنان می خندید و در غم آنان غمگین می شد. آن شب هایی که علی و فاطمه (علیه السلام) غذای افطاری خود را به مسکین و یتیم و اسیر دادند، فضه نیز دست از طعام کشید و غذای خود را به مسکین یتیم و اسیر داد.
او راوی حدیث زهرا (علیه السلام)و دانای شریعت نیز بود. شبی که فاطمه (علیه السلام) بال معراج گشود و عمر خاکی را پشت سر گذاشت، فضه فرزندان بانوی خویش را در آغوش گرفته بود تا غم بی مادری را باور نکنند.
پس از فاطمه، فضه روزگار را به عبادت گذراند و نوشته اند: تا پایان عمر، پاسخ کسی را نداد مگر با آیه ای از قرآن.